تتّا Thatta
رُم پاکستان
روزگاری جهان باستان دو قدرت بزرگ را می دید که روی هم رفته مالک بخش وسیعی از دنیای قدیم بودند، رومیان و ایرانیان گویا قدرت را بین خود تقسیم کرده بودند تا همیشه باقی بمانند، شهر رم در ایتالیا جلوه های باشکوهی از صلابت روزگاران کهن رومیان را در خود نهفته و شهرتی جهانی یافته است. باستان شناسان و مورخان «تَتّا» را نمونه پاکستانی شهر رم می دانند زیرا این شهر که در جنوبی ترین نقاط پاکستان قرار گرفته است آنقدر آثار باستانی و بناهای تاریخی در خود دارد که کاوش در تمام آن ها روزها وقت می طلبد. درکتاب حکایت ملک خداداد راجع به این منطقه زیبا و تاریخی آمده است:
این شهر زیبا که غبار طلایی رنگ بیابان های سند نیز بر گوشه و کنار آن نشسته است آخرین شهری است که رود زیبا و مقدس سند را بدرقه می کند تا به دریای عمان بریزد و سفرش به پایان برسد، پایان سفر رود سند به معنای پایان سفر ما به ملک خداداد نیز خواهد بود چرا که نقطه آغاز گردش ما در پاکستان زیبا از شمالی ترین قسمت های آن که محل ورود رود سند به پاکستان بود آغاز شد و با پیچ تاب دائم آن همراه شده و گوشه و کنار این کشور پهناور را نیز به چشم دیدیم.
تَتّا چون دیگر شهرهای پاکستان آغوش گرم خود را که هر صبح برای خورشید تابان سند باز می کند، صمیمانه بوسه بر قدمهای میهمانانش می زند که از راه دور و نزدیک آمده اند تا صلابت دوران کهن حکام این سرزمین را به تماشا بنشینند. این شهر زیبا در 100کیلومتری شرق کراچی قرار گرفته و به نوعی مرکز تاریخی و فرهنگی ایالت سند تلقی میشود.
این شهر در دوران داریوش سوم منزلگاه کاوشگرانی بود که توسط او به پاکستان فرستاده شده بودند تا منزلگاه پایانی رود سند را مشخص کنند، در قرون بعدی اسکندر مقدونی نیز قدم بر این خاک گذاشت و سرانجام پس از فراز و نشیب های بسیار نادر شاه افشار نیز حکومت آن را مدتی به دست گرفت. قدمت فراوان تَتّا باعث شده است که این شهر صدها بنای تاریخی را از گزند حوادث روزگار حفظ کرده و چون گنجینه ای نفیس آن را تقدیم نگاه بشر عصر ما کند.
ما نیز در آخرین روزهای حضورمان در پاکستان گشت و گذاری در شهرت تَتا خواهیم داشت و قدمت سند را به چشم خواهیم دید.
مَکلی؛ شهر خفتگان در خاک
در اطراف شهر تَتّا یکی از قدیمی ترین و بزرگترین قبرستان های جهان بیش از 500 هزار بدن را در آغوش سرد خود جای داده است، معماری پیچیده و رمزآلود قبرهای این فضا به آن شهرتی بینظیر هدیه داده و سالانه هزاران نفر برای کشف رمز نقش و نگارهای قبرها و بازدید از ساختمان های زیبای آن راهی مَکلا می شوند.
در این بنای تاریخی که در فهرست آثار یونسکو نیز ثبت شده است ده ها هزار پادشاه، صوفی، عالم، اندیشمند و دانشور در خاک خفته اند و همین باعث شده تا برای مردم منطقه اهمیت بسیاری داشته باشد، نکته مهم دیگر در مورد قبرهای موجود این است که در طول قرن های مختلف نقش و نگاره های روی قبرها تغییر کرده و همین باعث میشود تا مورخان بتوانند مطالعات خود را از روی بررسی نقش ها و نوشته های موجود کامل کنند.
از آنجا که شهر تَتّا تا قرن هفدهم میلادی مرکز بخش جنوبی سند بوده است قبرستان مکلی که در 6 کیلومتری این شهر واقع شده مورد توجه ویژه حکام و پادشاهان قرار داشته و بسیاری از آنان همانگونه که به کاخ و منازل خویش توجه داشتند از معماری هنرمندان حاذق دوران خود برای ساخت منزلگاه پایانی خویش بهره گرفته اند. در حال حاضر قبرستان مکلی زمینی بالغ بر 10 کیلومتر مربع را در برگرفته است.
در مورد علت نامگذاری این قبرستان نقل است که سکوت پر رمز و راز آن باعث شد تا برخی از درویشان آن را محلی مناسب برای تفکر بیابند و از این رو آن را مکه نامیدند، ولی شیخ جمالی که از صوفیان مشهور منطقه بود آن را «مَکلی» یا مکه کوچک نامگذاری کرد. وی سپس خانقاهی در مکلی احداث کرد و پس از مرگش در همان محل به خاک سپرده شد. پس از آن «جام تماچی» پادشاهی که همسرش نوری در میان دریاچه کینجَر دفن شده است به این قبرستان توجه بیشتری کرد و رسم تدفین در این مکان بین مردم آغاز شد.
بین قرون 14 تا 16 میلادی بیشترین ساخت و ساز بنا و بقعه در مکلی انجام شده و رفته رفته به گنجینه با ارزشی مبدل شد که هر قبرش دفتریست گرانبها از رمز و رازهای تاریخ بشر.تعداد زیادی از قبرهای موجود در مکلی سبک ساختی نظیر قبرهای چوکندی دارند از این رو آن را معماری چوکندی نامیده اند در این سبک سنگهای بزرگ به شیوه ای خاص تراشیده می شوند و روی آن حکاکی صورت می گیرد.در قرن پانزدهم ساخت سایه بان و تزئین بهتر مقابر با نگاره های گلدوزی و الگوی های دایره ای نیز به زیبایی مقابر افزود، پس از چندی خوشنویسی آیات قرآن و اطلاعات متوفی نیز اضافه شد. از آنجا که شاهان و حکام منطقه سند اصالتشان به نقاط مختلف جهان باز می گردد در گوشه و کنار مَکلی میتوان نشانه هایی از قبور عربی، ایرانی، هندی و.. را نیز یافت.
آرامگاه عیسی خان ترخان
یکی از زیباترین بناهای موجود در مکلی مربوط به عیسی خان ترخان است که طی سال های 1554 تا 1565 حکومت ایالت سند را به عهده داشت، می گویند بنای آرامگاه او آنچنان باشکوه بود که بلافاصله پس از تکمیل آن دستور داد دستان معمارش را قطع کنند تا نتواند چنین بنایی برای دیگران نیز بسازد.
در حال حاضر نیز بخش قابل توجهی از این بنا سالم مانده و به خوبی میتواند عظمت و زیبایی سالهای پیشنیش را روایت کند، گنبد مرکزی و ستون های متعددی اطراف بنا نشان میدهند که پیش از زمان گورکانیان ساخته شده و هنوز طاق های مشهور زمان گورکانی به آن اضافه نشده است. در نزدیکی قبر عیسی خان ترخان آرامگاه 5 بانوی سلطنتی نیز وجود دارد که مورد توجه بازدید کنندگان قرار می گیرد.
آرامگاه جام نظام الدین
یکی دیگر از بناهای باشکوه واقع در مکلی مقبره جام نظام الدین پادشاه سالهای پایانی قرن چهاردهم در منطقه سند است که از ترکیب چوب و سنگ ساخته شده و معماری گجراتی را به رخ بازید کنندگان می کشاند. گذر زمان و بر اثر فرسایش بخشی از مقبره تخریب شده است ولی هنوز هم به خوبی میتوان نقش و نگاره های مدور و دایره ای شکل روی آن را تماشا کرد. بر روی دیواره بنای آرامگاه وی شکاف های طاقی شکلی به چشم می خورد که حکم نور گیر را برای داخل ساختمان دارند.
آرامگاه میرزا باقی ازبک
سبک اسلامی و ساختار مساجد نیز در آرامگاه های مکلی به چشم می خورد، برای نمونه میتوان به مقبره میرزا باقی ازبک اشاره کرد. صحن بزرگ موجود به همراه ایوان های کوچک و بزرگ اطراف نشان می دهد که سبک ساخت مساجد ایرانی در بنای آرامگاه شاهان و بزرگان قرن شانزدهم کاربرد داشته است.
در ساخت آرامگاه میرزا باقی از کاشی نیز استفاده شده و هنوز هم رنگ آبی بخش هایی از دیواره که داخل آن کاشی به کار رفته است به خوبی جلب توجه می کند.
زیبایی معماری در شهر تَتّا به آرامگاه مکلی ختم نمیشود بلکه میتوان در دیگر بناهای این شهر نیز ظرافت معماری قدیم را مشاهده کرد، مسجد زیبای شاه جهان یکی دیگر از نمونه های شکوه تاریخی شهر است.
شیدا به فصل پایانی سفرش رسیده بود و انبوهی از صفحات سفرش را پشت سرش گذاشته بود. این فصل برای او اهمیت ویژه ای داشت و می دانست که شیدا برای این پایان هم دلیلی دارد.
این طبیعت حوا بود که جز شیرینی و خوشبختی برای دیگران نخواهد، دلسوز بودن را خدا در وجود او به ودیعه نهاده بود و شاید دل نگرانی های گذشته هم از سر این دلسوزی بود. دلسوزی هایی که گاهی نمیتوانست آنها را رسا بیان کند. بخشی از وجود حوا درون شیدا بود و او این خیرخواهی را خوب می فهمید… در مدتی که صبا را نمی دید هم به این خیرخواهی باور داشت و همیشه آرزو می کرد که خوشبختی صبا و محمد امین را ببیند. حال برای این خوشبختی زحمت زیادی کشیده بود و فکر می کرد که هدیه ای شایسته برای آنها آماده کرده است. فصل پایانی هم شروع شد…
شما می توانید در کتاب حکایت ملک خداداد بصورت کامل با این منطقه زیبا آشنا شوید.