پاکستان در آئینه تاریخ
مطالب زیر از کتاب پاک ستان و حکایت ملک خداداد اقتباس شده اند:
ورود اسلام به شبه قاره:
طبق نقل اکثر مورّخان ورود اسلام در شبهقارّه به زمان خلافت امویان باز میگردد. بازرگانان عرب از ساحل مَکران به شبهقارّه قدم گذاشته و دل مردم را با آئین حق پرستی آشنا کردند. ارتباط فرهنگی قدرتمندی که بین ایران زمین و شبهقارّه وجود داشت نیز دستیاری به تبلیغ این بازرگانان داد و اوّلین برگ از تاریخ پر افتخار اسلام در منطقه رقم خورد به گونهای که در عهد حکومت ولید بن عبدالملک، سند شرقیترین منطقهی تحت حاکمیت مسلمانان تلقّی میشد.
عهد حکومت هارون الرشید و پادشاهان پس از او مقارن شد با دوران طلایی ارتباط بین مسلمانان و مردم شبهقارّه. ماحصل این عصر کتب مختلفی بود که از سانسکریت به عربی ترجمه شد یا پزشکان چیره دستی که از شبهقارّه به دانشگاههای اسلامی آمده و زعامت این مجموعههای عظیم علمی را به دست گرفتند «منکا» و «ابن الدهن» از جمله این نوابغ بودند.
در دورههای بعدی اسلام به سراسر شبهقارّه رسید و به خصوص پس از حملهی مغول به ایران که با سیل مهاجرت ادیبان و دانشمندان به مناطق مختلف همراه بود زبان فارسی نیز به خانههای مردم راه یافت. میرسیّدعلی همدانی عارف ایرانی به همراه صدها نفر دیگر به کشمیر هجرت کردند و این شد نقطهی آغاز قوّت گرفتن اسلام و فارسی در شبهقارّه.
با به قدرت رسیدن گورکانیان که نسل چهارم تیمور لنگ بودند فارسی تبدیل به زبان رسمی دربار شد و بناهای باشکوه به جامانده از این دوره مانند تاج محل، مسجد پادشاهی لاهور و… همه گواه به اوج رسیدن قدرت مسلمانان در شبهقارّه هستند. امپراتوری گورکانیان حدود 300 سال دوام آورد و پس از دورهای که سیک مذهبها قدرت را به دست داشتند، ورود کمپانی منحوس هند شرقی مسلمانان را به حاشیه کشاند و طوق ذلّت بر گردنشان انداخت.
ورود استعمار انگلیس
قیامهای مسلمانان در قرن 18 میلادی با موفّقیّت همراه نبود و انگلیسیها که هندوها را با خود همراه کرده بودند هر روز تعداد بیشتری از مسلمانان را به خاک و خون میکشیدند. سرانجام مسلمانان شبهقارّه دست به دست هم دادند و به جای استفاده از روش نظامی با تکیه بر قانون و مبارزات قانونی که توسّط «محمّدعلی جناح» بنیانگذار پاکستان آغاز شد توانستند نخستین بیداری اسلامی (موفّق) را در منطقه به ثمر بنشانند و مرزهای پاکستان را ترسیم کنند.
جدایی بنگلادش از پاکستان
استقلال پاکستان نقطهی رهایی مسلمانان نبود بلکه چالشهای منطقه جنوب آسیا را وارد دور تازهای کرد، قانون ساده «هرجا مسلمان بیشتر برای پاکستان و هر جا کمتر برای هند» باعث شده بود پاکستان به دو بخش شرقی و غربی تبدیل شود! پاکستان غربی پاکستان کنونی است و پاکستان شرقی (بنگلادش) که از ابتدا تبدیل به محمل مشکلات برای حکّام بزرگترین کشور اسلامی وقت جهان شده بود تنها 23 سال توانست وصله بودن را تحمّل کند. فاصله 1600 کیلومتری پاکستان شرقی و غربی عاقبت باعث شد بخش شرقی به بنگلادش تبدیل شود و برای همیشه پاکستان را ترک کند، اتّفاقی که در سال 1971 رخ داد.
سیطرهی طولانی مدت انگلیس بر منطقه باعث شده تا فرهنگ انگلیسی در سراسر شبهقارّه ریشه بدواند و هنوز هم میتوان در فضای اجتماعی و فرهنگی پاکستان آثار آن را دید، فرمان خودروها در پاکستان سمت راست قرار دارد و خیابانها نیز برعکس چیزی است که در ایران میبینیم. زبان رسمی مکاتبات اداری هنوز هم انگلیسی است، حتی تعطیلی هفتگی و تاریخ کشور هم انگلیسی است. فضای سیاسی پاکستان هم بیشباهت به فضای سیاسی انگلیس نیست که در آینده بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
روابط پاکستان و انقلاب اسلامی ایران
در سال 1979 انقلاب اسلامی ایران رخ داد و پاکستان اوّلین کشوری بود که انقلاب را به رسمیّت شناخت، همین موجب آغاز بسیار خوب روابط دو کشور شد. آغاز جنگ تحمیلی فصل تازهای را از همکاری میان ایران و پاکستان رقم زد . «پاکستان برای آنکه رسیدن انواع کالاها را به ایران در شرایط جنگی تسهیل نماید، بندر کراچی را برای تخلیه بار در اختیار ایران قرار داد. ضیاءالحق در سپتامبر ۱۹۸۰ دو بار با سران سایر کشورهای اسلامی به منظور میانجیگری به تهران سفر نمود. آقا شاهی وزیر امور خارجه پاکستان نیز به همین منظور به ایران سفر کرد. وی در کنفرانس طائف در موافقت با مواضع ایران در جنگ تحمیلی اظهاراتی بیان نمود و موضوع احیای مجدد همکاری عمران منطقهای مطرح شد. ایران نیز در مقابل، مدّت اعتبار وامهای اعطایی پاکستان را تمدید نمود.»
نقطه عطف دیگری که در تاریخ پاکستان اهمیّت دارد اتّفاقات دهه 80 است که منجر به ورود جدّی پاکستان در جنگ افغانستان و شکلگیری طالبان در سالهای بعدی شد. تقابل دائمی با هند نیز سبب مجهّز شدن پاکستان به تسلیحات هستهای در سال 1998 شد؛ یگانه قدرت هستهای جهان اسلام.
حمله به برجهای دوقلوی تجارت جهانی در آمریکا، پای نظامیان این کشور را به پاکستان باز کرد و خاک اسلام آباد شد گذرگاه عبور سربازان آمریکا و ناتو. گروههایی که در افغانستان هدف حمله قرار میگرفتند انتقام خود را از شهروندان پاکستانی گرفتند و 14 سال حضور آمریکا در افغانستان (تا سال 2014) حدود 75هزار کشته (در انفجارهای تروریستی) روی دست پاکستان گذاشت.
آغاز عملیّاتهای ضرب عضب و رد الفساد سبب بازگشت پاکستان به روال طبیعی شد و با تلاش دولت اسلامآباد برای نقش آفرینی در صلح افغانستان حوادث تروریستی در این کشور به سرعت کاهش پیدا کرد. البتّه با روی کار آمدن دولت طالبان در افغانستان طی سالهای اخیر بازهم نا امنیهای میدانی در پاکستان افزایش یافته است. سالها میدان سیاست در پاکستان آبستن حوادث گوناگون بوده و بارها شاهد کودتا ، ترور سیاستمداران، انتصابهای موقت و… شده است.
تصویب قانون اساسی در پاکستان
استقلال ناگهانی پاکستان و تلاش انگلیس برای ضربه زدن به بیداری اسلامی مسلمانان باعث شد تا تقسیمبندی سیاسی و مرزبندی زمانی انجام شود که زیرساختهای لازم از جمله قانون اساسی مدوّن در پاکستان آماده نبود. 9 سال تمام ( یعنی تا سال 1956) گذشت تا پارلمان پاکستان بتواند اوّلین قانون اساسی را تصویب کند و دقیقا پس از استقلال بنگلادش یک بار دیگر بازنگریهای اساسی در قانون آغاز شد که بخشی از مهمترین موارد آن چنین است:
– سیاست پاکستان بر اساس نظام پارلمانی خواهد بود و نخستوزیر ادارهی امور را به دست دارد.
– اسلام دین رسمی پاکستان است بنابر این نخستوزیر و رئیس جمهور باید مسلمان باشند.
– نام کامل کشور «جمهوری اسلامی پاکستان» است.
– بازنگری در قانون اساسی با رای دو سوّم نمایندگان پارلمان و پس از آن اکثریت نمایندگان سنا انجام خواهد شد.
– زبان رسمی کشور اردو است.
مردم در محدوده فرامین الهی و سنت نبوی آزادی عمل و اندیشه دارند.
دستگاه قضایی باید مستقل اداره شود.
ربا، قمار، تن فروشی و… ممنوع است.
کسی مسلمان است که علاوه بر توحید و اعتقاد به کتب آسمانی نبی گرامی اسلام«J» را آخرین پیامبر بداند.
این قانون تاکنون 25 بار بازنگری شده و به آن الحاقیه اضافه شده است و آخرین بار در 31 ماه می سال 2018 مورد ویرایش قرار گرفته که به موجب آن مناطق قبایلی نیز بخشی از خاک ایالت خیبرپختونخوا تلقی شد.
برای کسب اطلاعات بیشتر و جامع تر می توانید کتاب پاک ستان و حکایت ملک خداداد را مطالعه کنید.