گاشار بروم Gasherbrum
زیبای بیرحم
یکی دیگر از قلل 8 هزار متری پاکستان گاشاربروم نام دارد. در کتاب حکایت ملک خداداد آمده است: به برگ های پیشین سفر نگاه کن! کیتو «داوود خادم» را در دامنههای خود نگه داشت، نانگاپربات دل از «سامان» نکند و برودپیک «پویا، آیدین و مجتبی» را از ایران زمین به یادگار گرفت. خانواده 8000 متری های پاکستان دو قله سحرآمیز دیگر نیز دارند که برای ایران زمین خاطرات تلخ وشیرین رقم زدهاند. گفتم تا بدانی که سِحر الفاظ نباید تو را از یاد هموطنی که در دل این هرمهای بیرحم سنگی اسیر قدرتنمایی طبیعت شدهاند غافل کند. ظاهر این قلل آرام است ولی در دل هزاران دام بلا بر سر راه کسانی پهن کردهاند که قدم میگذارند تا ابهت این قلل مغرور را بشکنند.
گاشا «GASHA» در زبان بلتی به معنای زیبا است و حکایت از زیبایی وصف نشدنی کوههای پیش روی ما دارد، دو خواهر که یکی را گاشابروم یک و دیگری را گاشا بروم دو مینامند و به ترتیب یازدهمین و سیزدهمین قله بلند جهان به حساب میآیند.این دو را کوههای مخفی مینامند زیرا در پس قلههای رفیع قراقرم مخفی شدهاند چون شاهزادگانی محجوب که دسترسی به دامنه آنان مشکل است، ارتفاع گاشابروم یک 8هزار و 80 متر است و در مرز مشترک پاکستان و چین واقع شده که البته رسیدن به دامنه آن تنها از سمت پاکستان امکان پذیر است.عروس خوشقد و بالای قراقرم تاکنون 29 نفر را به کام مرگ فرستاده که یکی از آنان کاپیتان تیم ملی کوهنوردی ایران «محمد اوراز» بوده است.
این دو کوه زیبا جزو کمخطرترین هشت هزاری متریهای جهان به حساب میآیند و صعود به قله آنها با صرف زمانی حدود 8 هفته در منطقه بالترو امکان پذیر خواهد بود.گاشابروم 2 از خواهر خود نیز کم خطرتر است و پس از اورست و چوایو پر طرفدارترین هشت هزار متری به حساب میآید که تاکنون سنگینی گام 930 انسان را بر روی قله خود حس کرده است. این هشت هزار متری نیز چون خانوادهاش آرامگاهی برای یک ایرانی بوده و باعث شده تا نامش اینگونه در تاریخ کوهنوردی ایران ثبت شود. «لیلا اسفندیاری» کوهنورد زن ایرانی در سال 1390 زمانی که صعود را به پایان برده و درحال بازگشت به کمپهای پائینی گاشابروم دو بود اسیر درههای مخوف آن شد و نامش در کنار قله جاودانه شد.این کوه در سال 1997 توسط تیم ملی کوهنوردی ایران فتح شده است و در سالهای بعد نیز اسطورههایی چون « عظیم قیچی ساز» پرچم ایران را بر فراز کوه به اهتزاز در آوردند.
دیگر زمان آن رسیده که منطقه شگفتانگیز کوههای رفیع را ترک کنیم، چشمانت گواهی میدهند که تو نیز همین را میخواهی! کوه مثل پرواز است هم زیبایی دارد و هم ترس. آنآنکه فقط زیباییهایش را میبینند بیهراس از احتمال مرگ غرق در لذتِ اوج گرفتن میشوند و کسانی که ترس را به دل راه میدهند محکوم به دل نگرانیهای تمام نشدنی هستند… دل کندن از این قلهها که سرشار از خاطرات تلخ و شیرین است کار چندان سادهای نیست این را از کوهنوردانی باید پرسید که هر چند بخشی از بدنشان در بالترو جا مانده ولی هر سال به این منطقه میآیند تا کوهی را صعود کنند. صعود کوه بهانه است در اصل آنها دل به این بهشت زیبا سپردهاند و بهتر از هر کسی درک میکنند که بالترو سکوی قهرمانی آنها است بیآنکه تماشاگری آنها را ببیند و مدالی به گردنشان آویخته شود…
برای آشنایی بیشتر با این منطقه و مناطق مجاور آن کتاب حکایت ملک خداداد را بخوانید.