لیاقت علی خان Liaqat Ali Khan

لیاقت علی خان Liaqat Ali Khan

 مرد روزهای سخت

تاریخ پاکستان در ایوان فراز و فرودهایش بارها شاهد طلوع مردانی بود که تفاوت آفرینده‌اند و دگرگونی خلق کرده‌اند، شهر کرتال هند در سال 1896 چشمانش را به روی نوازدی گشود که طی سال‌های بعد دست راست جناح بود در مسیر آزادی و استقلال پاکستان.  درکتاب حکایت ملک خداداد راجع به «لیاقت علی خان» آمده است:

لیاقت علی خان مرد میدان سیاست بود و خود طعم فقر و نداری را چشیده بود، وی از سال 1923 عضو حزب مسلم لیگ شد تا مدافع حقوق مسلمانان شبه‌قاره باشد، استعداد ذاتی و داشته‌های سرشارش باعث شد تا در سال 1936 و در سن 40 سالگی دبیرکل بزرگ‌ترین حزب مسلمانان شبه‌قاره شود.

لیاقت علی خان از سال 1926 تا 1940 تجربه حضور در پارلمان ملی هند بعنوان نماینده را به دست آورده بود  هم‌خوانی‌های فکری که با جناح داشت سبب شد تا دوشادوش او مسیر استقلال را طی کند. بی شک یکی از ماندگارترین لحظاتی که پاکستان در سینه خود آن را به یادگار دارد زمانی است که محمد علی جناح او را با افتخار به عنوان نخست وزیر انتخاب کرد با حقوق ماهیانه فقط یک روپیه! هدف جناح این بود که به نسل‌های بعدی یادآور شود که سیاست‌مدار یک کشور اسلامی تفاوت‌های عمده‌ای با سیاست‌مداران دنیا زده غربی دارد.

لیاقت علی خان به صورت همزمان وزیر خارجه و وزیر دفاع پاکستان نیز بود و این یعنی کار شبانه روزی. دست تقدیر 13 ماه پس از استقلال پاکستان جناح را گرفت تا لیاقت علی خان تنها بماند، افسوس که شکوه دوران از خودگذشتگی‌های نسل نخست پاکستان با غرب زدگی برخی سیاست‌مداران از جمله همسر لیاقت علی‌خان همراه شد تا جائی که ابراز علاقه آنان به آمریکا و ورودشان به تنش‌های میان شوروی و آمریکا عواقب جبران ناپذیری به بار آورد.آخرین فصل از اقدامات لیاقت علی خان تصویب قانونی به نام «مقاصد» بود تا گروه ها وا حزاب مذهبی را ازتحرکات بیش از اندازه منع کند ولی این قانون نتیجه‌ای معکوس داشت و به سرعت تاثیرات منفی آن برمحبوبیت لیاقت علی خان جلوه کرد.

بزرگ‌ترین معمای تاریخ پاکستان:

زمان برگ خورد و به تاریخ 16 اکتوبر سال 1951 رسید، 4 سال و 2 ماه از تولد پاکستان گذشته بود و در هوای سرد پائیزی قرار بود، لیاقت علی خان نخست وزیر بزرگ‌ترین کشور اسلامی جهان برای 50 هزار نفر از مشتاقانی که در کمپانی باغ شهر راولپندی گرد هم آمده بودند سخنرانی کند.

نخست وزیر حدود ساعت 4:15 دقیقه وارد محل سخنرانی شد بی‌آن‌که هیچ کدام از سران کشوری و ایالتی مسلم لیگ به استقبال او آمده باشند، لیاقت لبخندی زد و در جایگاهی که برایش آماده شده بود نشست، مردم در حمایت از نخست وزیر محبوب خود شعار می‌دادند، در نخستین صف سران نظامی و نیروهای ارشد پلیس حضور داشتند و در صفوف بعدی سران سیاسی کشور، حائلی فلزی بین افراد ویژه و مردم عادی قرار داده شده بود تا امنیت سیاست‌مداران تضمین شود، همه چیز آرام به نظر می‌رسید و البته عادی بی‌آن‌که کسی بداند که این آرامش پیش از طوفان است. مسئول منطقه‌ای حزب مسلم لیگ«مسعود صادق» سخنرانی خود را با تشکر از لیاقت علی خان به پایان رساند و حال نوبت مرد شماره یک کشوربود که با مردم سخن بگوید و امیدهای مشترکش با قائد اعظم را بیان کند.

لیاقت نفس عمیقی کشید و گفت: «برادران هم وطن» ناگهان صدایی وحشتناک بلند شد، دوبار پیاپی! سینه لیاقت علی خان شروع به سوختن کرد انگار آتش به جانش افتاده بود، جوانی را مشاهده کرد که از صف و از بین نیروهای ارشد پلیس بلند شده و او را هدف قرار داده است، سینه‌اش خیس شده و انگار خون دل‌هایی که سال‌ها از دیدن مظلومیت مسلمانان شبه‌قاره خورده بود داشت فوران می‌زد و او را به سمت دوست قدیمی اش جناح می برد.زبانش سنگین شده بود و از گلوی خشکش نفسی عبور نمی‌کرد، با آخرین توان فریاد زد: «برادران من رفتم ، خدا نگهدار پاکستان….» سپس سکوت کرد و آرام گرفت و صحنه‌های مبهم اطرافش را به تماشا نشست.

یکی از افسران ارشد پلیس به نام نجف علی فریاد زد: «چه کسی شلیک کرد؟ او را بکشید؟ »، مردم قاتل را گرفته و حتی اسلحه او را نیز ضبط کرده بودند ولی پلیسی به نام محمد شاه قدم پیش گذاشت و 5 گلوله به سینه سیداکبر افغانی شلیک کرد و او را کشت.تمام ماجرا ظرف کم‌تر از یک دقیقه رخ داد ولی علیرغم گذشت 65 سال هنوز کسی نتوانسته به چند سوال پاسخ دهد:

-این جوان افغانستانی در پاکستان چه می‌کرد؟ چگونه اجازه پیدا کرده بود به صف اول که فقط نیروهای ارشد نظامی در آن حاضر بودند برسد؟ چرا پس از ترور به جای دستگیر کردن او، پلیس با عجله او را به رگبار بست در حالی که تفنگش نیز ضبط شده بود؟او به کدام حزب و گروه وابسته بود و چرا لیاقت علی خان را ترور کرد؟بعدها دولت افغانستان نیز مدعی شد که سید اکبر به دلیل داشتن اقداماتی علیه امنیت ملی، سلب تابعیت شده و دولت انگلیس او را به پاکستان منتقل کرده و از خزانه این کشور ماهانه 150 دلار به او حقوق پرداخت می‌کرده است.

اینها معماهای حل نشده تاریخ پاکستان است! و اما لیاقت علی خان ، او را که به شدت زخمی شده بود در ماشین «نواب مشتاق» وزیر امور کشمیر قرار داده و به بیمارستان منتقل کردند ولی اولین نخست وزیر پاکستان به دلیل شدت جراحات وارده در یک بیمارستان نظامی از دنیا رفت. حکایت مرموز این باغ اما به اینجا ختم نشد! کمپانی باغ را لیاقت باغ نام نهادند، و درست در همین نقطه بزرگ‌ترین سیاستمدار زن تاریخ پاکستان یعنی بی‌نظیر بوتو 56 سال بعد به طرز مشکوکی ترور شد.

با مطالعه کتاب حکایت ملک خداداد می تواند اطلاعات بیشتری به دست آورید.