دیپلماسی گردشگری؛ دو میلیون تومان قطار مشهد تا قم! روایت دردناک محمدرضا کمیلی از سرکیسه کردن زوار پاکستانی

نویسنده: محمد رضا کمیلی

سایت منتشر کننده خبر: اندیشکده فرهیخت

لینک یادداشت در سایت اصلی:  http://farhikhtt.ir/post/6597

محمدرضا کمیلی، کارشناس مسائل شبه قاره، خبرنگار، فعال فرهنگی و مدیر پایگاه فرهنگی ایرانی ترین همسایه و از همراهان همیشه حامی اندیشکده، امروز در صفحه ی اینستاگرام خود، روایت دردناکی از سرکیسه کردن یک زائر مظلوم پاکستانی منتشر کرده که متأسفانه گیر دلالان سودجو و از خدا بی خبر بلیت قطار و فروش فیلترشکن آن هم در اطراف حرم مطهر رضوی افتاده است.

از فروش بلیت قطار مشهد – قم به قیمت دو میلیون تومان!! به جای هفتصد هزار تومان گرفته تا موضوع فروش فیلترشکن و «وی پی ان» یک روزه به قیمت یکصد و پنجاه هزار تومان! در این نوشتار به چشم می خورد و روح و روان هر آزاده ای را می آزارد!

«اندیشکده ی بین المللی فرهیخت» ضمن تقدیر و تشکر فراوان از این فعال فرهنگی و رسانه ای که برای تکریم زوار شریف و مظلوم اردوزبان بویژه پاکستانی ها و دفاع از حقوق حقه ی آنها، تاکنون از هیچ کوششی دریغ نکرده، آرزومند است؛

«مسئولان امر چه در اداره کل گردشگری استان، چه راه آهن خراسان، چه اداره کل مخابرات استان و چه نهادهای نظارتی و بازرسی بویژه اتاق های اصناف و اتحادیه ها، پس از مشاهده ی این گونه گزارش های مستند و پیگیری عاجل و تدبیر همیشگی موضوع، باب این گونه دزدی های آشکار از جیب زوار غیرایرانی بویژه پاکستانی های شریف اما مظلوم را برای همیشه بسته و یا به حداقل برسانند. بدیهی است نقش رسانه های شهر و استان در به نتیجه رسیدن این گونه مطالبات، بسیار حائز اهمیت است.»

البته، ناگفته پیداست که این مورد، تنها یکی از چندین مواردی است که زوار غیرایرانی بویژه زوار پاکستانی به تور دلالال، سارقان و افراد خلافکار در این شهر می افتند.

ما پیشتر این موضوع را به صورت مشروح و مبسوط، در «یادداشت فرهیختی جداگانه» در نقد پاسخ استاندار خراسان رضوی به سئوال «فرهیخت» بررسی کرده ایم.

آنجا که از یعقوب علی نظری پرسیدیم: چرا همه چیز در این شهر از جمله نانوایی ها، متولی واحد و مشخص دارند، اما «بین الملل مشهد» بی متولی و بی صاحب است؟

وی پاسخ داد: مشهد به یک «مدیر بین الملل واحد» نیاز ندارد، هر دستگاهی کار خودش را دارد به خوبی در این زمینه انجام می دهد! یاللعجب… اینجا را ببینید…

یادآور می شود محمدرضا کمیلی به زبان اردو تسلط کامل دارد و در آخرین سفر عمران خان نخست وزیر سابق پاکستان به ایران و مشهد، مترجم رسمی وی بود.

وی مؤلف چندین مقاله و کتاب در مورد پاکستان است و به همت وی، تاکنون چندین مراسم یادبود «چمران پاکستان» در تهران و مشهد برگزار شده است.

گفتنی است چمران پاکستان، لقبی است که به شهید محمد علی نقوی یکی از بینانگذاران انجمن دانشجویان امامیه پاکستان داده شده است؛ شهیدی که ۲۶ سال از عروجش می گذرد.

و اما متن نوشتار:

روایت بلیت دو میلیونی قطار مشهد – قم با عنوان: ظرف تبرکی و بلیت قطار

«…. گوشه ی رواق غدیر در حرم مطهر رضوی در حال بررسی مسئله ی بیمه زائرین بودم که یک زائر پاکستانی دیگری آمد و گفت:

چرا بلیت این زائر از مشهد به قم، هفتصد هزار تومان شده، ولی از من دو میلیون تومان گرفتند؟! دو میلیون تومان برای قطار مشهد به قم؟!

در اینترنت، اطلاعات بلیت قطارش را نگاه کردم، دیدم قیمت رسمی نهصد هزار تومان بود ولی نرخ را روی بلیتش ننوشته بودند! به او گفتم: برخیز به اتفاق هم به آژانس فروش بلیت برویم و ببینیم چرا با تو این قدر گران حساب کرده اند؟

از حرم مطهر امام رضا(ع) که بیرون اومدیم، دیدم دو تا ظرف غذا در دستش هست. به او گفتم اینها چی هستند؟ پاسخ داد: ظرف های غذای مهمانسرای امام رضا(ع) هستند که می خواهم به عنوان تبرک به پاکستان ببرم تا برکت خانه های مان باشد.

از نگاه و عمق اعتقادات پاکش خجالت کشیدم.

وقتی رفتیم داخل آژانس مسافرتی، پس از کمی ارعاب و ترساندن آنها، بالاخره اعتراف کردن که دست دوتا دلال در کار بوده و با همکاری هم ، کلاهی به این بزرگی سر زائر گذاشتند.»

و اما حکایت فیلترشکن قلابی!

«از در آژانس مسافرتی که بیرون اومدیم، از من پرسید: امکانش هست با این کسی که فیلترشکن می فروشد هم حرف بزنید؟

گفتم او چه کاری کرده؟ پاسخ داد: صد و پنجاه هزار تومان از من بابت فروش یک فیلتر شکن گرفته ولی روز بعد قطع شد! فردای آن روز که پیش او رفتم، دوباره برای دادن فیلتر شکن جدید، صد و پنجاه هزار تومان دیگر از من پول گرفت!

سپس ادامه داد: او پول خواست و من هم پرداخت کردم. گفتم خوب، نباید ابتدا کمی فکر می کردی و بعد پول را می دادی؟ پاسخ داد: خوب، ما راجع به ایرانی ها این جور فکر نمی کردیم!!! (یعنی گمان نمی کردیم ایرانی ها سر ما را کلاه بگذارند!)»

محمدرضا کمیلی، مویه نامه ی خود را این گونه به پایان می برد: «هنوزم ذهن من درگیر این موضوع هست که این زائر پاکستانی با احساس و مملو از عواطف، ظرف غذای یک زائر دیگر را برای تبرک به وطن خودش می برد، اما وقنی چنین فجایعی را در مشهد می بیند، چه حالی پیدا می کند؟!

او قرار است در شهر خود در پاکستان، دقیقاً چه نوع ایرانی را روایت کند؟ یا نه … اصلاً می خواهم بدانم آن دو دلال، پول حرامی را که گرفتند، خرج کجای زندگی شان خواهند کرد؟»

افسوس…

برگرفته شده از farhikhtt.ir